نزاع پايان ناپذير اشياء


 

نويسنده: اسراء جوزي




 

مروري بر کتاب ((جهان شناسي هراکليتوس افسسي)) تاليف مهدي کهنداني
 

«جهان شناسي هراکليتوس افسسي» کتابي است کم حجم و در عين حال بسيار با ارزش. اين کتاب اثري کاملا پژوهشي، محققانه و عالمانه است. بر اساس ارزش گذاري هاي آکادميک، نوشته شده و از تمام معيارهاي علمي و پژوهشي امروز پيروي کرده است. هيچ جمله اي بدون سند و مدرک بيان نشده است. استفاده از متون دست اول، مراجعه به شارحان برجسته فلاسفه کلاسيک يونان و نيز ترجمه متن ها از زبان اصلي (يوناني) از جمله امتيازات علمي اين تحقيق است. اين ميزان از توجه به منابع و مآخذ نشان دهنده دقت و وسواس بيش از حد محقق کتاب است. چنين کتاب هايي در گفتمان آکادميک معنا و ارزش مي يابند. طبعا مخاطب شان نيز در همين طبقه مي گنجد. به هر حال کتاب تخصصي، خواننده متخصص مي طلبد. از سوي ديگر اين اثر کتابي است در حوزه فلسفه. فلسفه از معدود رشته هايي است که در ميان ساير اقشار کتابخوان، علاقه مندان بسياري دارد. اغلب اين علاقه مندان معيارها و شيوه هاي پژوهشي آکادميک را نمي شناسند و چه بسا با خواندن اينگونه آثار به جاي آنکه چيزي بياموزند گيج و سر در گم شوند. مساله اصلي اين است که آيا ضرورتي دارد مولف ما را در جريان تمام مراحلي قرار دهد که براي رسيدن به درک مفهومي خاص طي کرده است؟ يا مخاطب را ميان اقوال مختلف شارحان سرگردان بگذارد. درست است که درباره پيش سقراطيان راي نهايي وجود ندارد اما مولف مي توانست نظر خود را بر اساس قول يک يا دو تن از شارحان برجسته مبتني کند و ساير اقوال را در پانوشت يا پي نوشت بياورد نه اينکه در برخي موارد به ذکر اقوال گوناگون بسنده کند و با اتخاذ موضعي بي طرفانه انتخاب راي نهايي را بر عهده مخاطب بگذارد.
فصل سوم کتاب به اين مساله مي پردازد که آيا هراکليتوس اساسا کتابي نوشته است يا نه اما پاسخي قطعي به اين پرسش داده نمي شود؛ مولف جانب هيچ يک از شارحان را نمي گيرد و مخاطب را بلاتکليف و مردد باقي مي گذارد. اگر ايشان موضع گيري سر راست تري در قبال مواردي از اين دست مي داشت اثر را از حالت تعليق در مي آورد.
نکته ديگر در باره اين اثر و کتاب هاي ارزشمندي از اين دست، جذب قشر کتابخوان است. يکي از اصول جذب مخاطب، جذاب نويسي است که متاسفانه در آثار پژوهشي به اين مهم کمتر توجه شده است. اي کاش محققان فرهيخته ما بين وسواس هاي گاه سردرگم کننده پژوهشي و جذاب نويسي، ارتباط و تعادلي برقرار کنند تا شايد بتوانند مرز ميان کتاب و کتابخوان را از ميان بردارند. علمي و دقيق بودن، هيچ منافاتي با جذاب نويسي ندارد.
اين کتاب در پنج فصل تنظيم شده است. مولف در فصل اول به بررسي منابع و شواهد دوره باستان درباره هراکليتوس مي پردازد. از نظر او اين منابع به دو دسته تقسيم مي شوند؛ امروزه فيلسوفان پيش از سقراط را يا از طريق آثار افلاطون و ارسطو مي شناسيم يا از طريق تئوفراستوس و سنت عقايد نگاري.
فصل دوم اين کتاب به زندگي و خلق و خوي هراکليتوس اختصاص دارد. هراکليتوس حدود 535 قبل از ميلاد در شهر افسس به دنيا آمد. خانواده او از بزرگزادگان و اشراف شهر بودند. او مقام صوري و تشريفاتي پادشاه را مدتي يدک کشيد اما از آن خسته شد و آن سمت را به نفع برادرش رها کرد.
باور عموم مفسرين بر اين است که حکم يوناني فردي ماليخوليايي، تاريک انديش، بدبين و مردم گريز بوده. او، هم توده مردم را با شدت و حدت تحقير مي کرد و هم بزرگان و فرهيختگان را. او مي گفت همه مردم يا اغلب آنها، بدند. درباره همشهريانش گفته بود: «بهتر است مردان بالغ افسس خود را يکي يکي حلق آويز کنند و شهر را به دست جوانان بي ريش بسپارند... چرا که آنان بهترين مردان را (هرمودوروس) از ميان خود رانده اند.»(ص 74)
او شاعران، دانشمندان و فيلسوفان معاصر خود را با خشم و نفرت سرزنش مي کرد. وقتي همر، هزيود، فيثاغورث و گزنوفانس از زخم زبان و قلم او در امان نبودند، تلکيف عوام الناس ديگر معلوم بود. فکر مي کرد بايد همر را از شهر برانند و شلاق بزنند. از نظر او فيثاغورث يک شياد بود. جمله مشهور «بسيار داني فهم نمي آموزد» را خطاب به فيثاغورث، هزيود و چند نفر ديگر گفته بود.
بسياري از جملات قصار هراکليتوس نشان دهنده بي حرمتي و استهزاء قلبي اش نسبت به توده مردم است: «خران کاه را بر طلا ترجيح مي دهند.» «سگان در برابر کسي که نشناسند پارس مي کنند.» ص 48، «چشم ها و گوش ها براي کساني که جان بربري دارند شاهدان بدي هستند.» ص 28، توده مردم «نه گوش کردن مي دانند و نه سخن گفتن» (ص30)
به لحاظ سياسي، هراکليتوس اريستو کرات بود طبع گوشه گير هراکليتوس و نيز اعتقاد راسخش بر بي خردي عموم مردم، او را به دشمن خوني دموکراسي تبديل کرده بود.
از او همه جا به عنوان فيلسوفي تنها، بد خلق و خود، بدبين و با سرشتي تحقير کننده ياد مي شود، اما اين همه ماجرا نيست، از بدخويي او که بگذريم، بسياري از گفته هايش نمونه درخشان حکمت عملي اند. به اين جمله توجه کنيد: «خلق و خوي انسان سرنوشت اوست.» خود فيلسوف اولين مصداق اين جمله است چرا که گذشت 2500 سال تصويري که از خود بر جاي گذاشته متاثر از اخلاق بد، ذهنيت منفي باف و طعنه هاي گزنده است.
در فصل سوم کتاب درباره نوشته احتمالي هراکليتوس و سبک بيان او بحث شده است. گفته مي شود هراکليتوس انديشه هاي فلسفي خود را در رساله اي به نثر نوشت. اين اثر در زمان سقراط معروف بوده اما امروزه فقط قطعاتي از آن باقي مانده. اين قطعات که به عنوان جملات قصار يا به قول مولف پاره نوشته مشهورند، در واقع نقل قول هايي هستند که از طريق کساني چون افلاطون، ارسطو و سيمپليکيوس حفظ شده و به ما رسيده اند. در پايان اين فصل درباره لحن و سبک نوشتن هراکليتوس نکات ظريفي مطرح شده است. مولف به اين پرسش که چرا هراکليتوس به مبهم گويي و پيچيده نويسي مشهور شده بنا به تفسير برنت چنين پاسخ مي دهد: «در آن دوره رسم بر [پيچيده نويسي] بوده است... حوادث تکان دهنده عصري که هراکليتوس در آن زندگي مي کرد و نيز نهضت بيداري ديني، باعث شد تا همه پيشوايان تفکر، لحن غيب گو پيدا کنند...»(ص23)
فصل چهارم کتاب به ترجمه گزين گويه هاي باقيمانده از کتاب فرضي هراکليتوس «درباره طبيعت» اختصاص دارد. برخي از اين جملات قصار بسيار روان و زيبا ترجمه شده اند و برخي نيز حامل همان ابهام و پيچيدگي هستند که به کلام هراکليتوس منسوب است:
«طبيعت دوست دارد خود را پنهان کند.»(ص30)
«چگونه مي توان خود را از چيزي که هيچ گاه از ميان نمي رود پنهان کرد؟»(ص 38)
«خورشيد هر روز تازه است.»(ص40)
«نمي توان دوبار در يک رودخانه گام نهاد.»(ص44)
«همه حيوانات با ضربه به چراگاه برده مي شوند.»(ص 50)
«دهر کودکي است که با تخته ها بازي مي کند؛ پادشاهي از آن کودک است.»( ص60)
«خرمندترين انسان ها اگر با يکي از ايزدان مقايسه شود، هم در حکمت و هم در هر چيز ديگري، همچون يک ميمون به نظر مي رسد.»(ص66)
«مبارزه با ميل دشوار است؛ زيرا آن هر چه را بخواهد به بهاي جان مي خرد.» (ص70)
«آدم ابله عادت دارد با هر خبري دچار هيجان شود.»(ص74)
در فصل پاياني کتاب، مفاهيم اصلي فلسفه او تحت عنوان جهان شناسي هراکليتوس مورد ارزيابي و تحليل قرار گرفته است. در بخش اول راجع به لوگوس بحث شده. بنا به تحليل مولف، لوگوس در زبان يوناني از زمان هراکليتوس تاکنون به چند معنا به کار مي رفته. يکي از رايج ترين معاني لوگوس سخن گفتن است. لوگوس به کلام با معنا، قانون و عقل جهاني نيز اطلاق مي شده. لوگوس حقيقت ابدي وجود است که در کلام هراکليتوس بيان شده است و او کسي است که به لوگوس دست يافته است. لوگوس امري مشترک است. خرمندي، عمل کردن طبق آن چيزي است که مشترک است و اعتبار عام دارد و از اين حيث همانند قانون است و مي توان آن را قاعده اشياء دانست؛ علاوه بر آن لوگوس قواعد حاکم بر رفتار انسان را هم در بر دارد و بايد در عمل از آن پيروي کرد، مهم ترين پيام لوگوس اين است که «همه چيز يکي است.»(ص92)
اين فيلسوف يوناني قائل به وحدت و هماهنگي اضداد است اين مفهوم به طور مفصل بر اساس پاره نوشته هاي گوناگون مورد واکاوي قرار گرفته است.
بنا به گفته مولف، هراکليتوس وحدت اشياء را بر اساس وحدت اضداد اثبات مي کرد. از نظر او گرم و سرد، خشک و تر، روز و شب، مرده و زنده يکي هستند.
يعني اضداد قابل تبديل به يکديگرند. هراکليتوس به نظريه وحدت در اکثريت و کثرت در عين وحدت اعتقاد داشت. آناکسي مندر از جنگ اضداد به عنوان اختلال و بي نظمي ياد مي کرد. اختلال ميان اضداد را ظلم و بي عدالتي و سبب نابودي اشيا مي دانست اما هراکليتوس بر خلاف او معتقد بود کشاکش بين اضداد عامل پديد آمدن همه چيز است و به صراحت جنگ اضداد را عين عدالت مي ديد.
از ديد او نزاع و کشمکش بر کل هستي سيطره دارد و عامل هماهنگي و ادامه حيات است و نه تنها اين تضاد و تکثر وحدت «واحد» را از بين نمي برد بلکه براي وجود «واحد» ضروري است. در واقع وحدت فقط در صورتي متصور است که چنين کشمکش و کثرتي وجود داشته باشد والا اگر همه امور کثير و متضاد ناپديد شوند چيزي باقي نمي ماند که کل يا واحد ناميده شود.
انديشه «هماهنگي و وحدت اضداد» با مفهوم سيلان دائم هراکليتوس پيوند نزديکي دارد.
از نظر هراکليتوس نزاع بين اشياء پايان ناپذير است چرا که اين اشيا دائما در حال سيلان و دگرگوني اند. به زغم او همه چيز در سيلان است. شما نمي توانيد دو بار در يک رودخانه شنا کنيد. جهان همچون رودخانه اي هميشه در جريان و حرکت است و تغيير و تحول و تبديل اضداد ماده اصلي اين حرکت و سيلان است.
هراکليتوس از ميان چهار عنصر اصلي سازنده طبيعت آتش را برگزيد. آتش، سمبل و نماد جهاني است که هميشه در حرکت است. جهان آتشي هميشه زنده و ازلي و ابدي است که همواره بخشي از آن روشن و فروزان است و بخشي از آن خاموش و آرام.(ص 103)
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67